سرزمین من آخرین مطالب
در فلسفه حجاب یک سئوال بنیادین این است که آیا بدن انسان حرمت دارد یا نه؟ فلسفه هایی که طرفدار برهنگی هستند برای انسان و بدن انسان حرمتی قائل نیستند.
از نظر بسیاری از متفکران اجتماعی نوع پوشش و لباس آدم ها با کرامت و شخصیت آنها کاملا مرتبت است. دکتر حسن رحیم پور ازغدی در یکی از سخنرانی های خود پیرامون موضع پوشش با اشاره به آیه:« یا بَنی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُواری سَوْآتِکُمْ وَ ریشاً وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَیْر ... . ـــــ اى فرزندان آدم! ما لباسى براى شما نازل نمودیم که اندام شما را مىپوشاند و مایه زینت شماست؛ اما لباس تقوا بهتر است... .»( الأعراف : ??)گفت: خداوند می فرماید ما برای شما لباس فرو فرستادیم برای پوشاندن و حیا و بعد ادامه می دهد بر شما باد لباس تقوی..خود این پوشش انسانی برای حفظ تقوی است.هدف از همین هم کرامت انسانی و رشد شماست. وی افزود: پوشش اخلاقی به معنای مبارزه با برهنگی در عرصه عمومی، مبارزه با جنسیت زدگی در جامعه پارک،خیابان ..است و در جهت حفظ امنیت اخلاقی جامعه، در جهت تکامل معنوی فرد چه مرد و چه زن و در جهت به خصوص کرامت زن است. اینها هر کدام می تواند به فلسفه حجاب مربوط باشد. پوشش اخلاقی به معنای مبارزه با برهنگی در عرصه عمومی، مبارزه با جنسیت زدگی در جامعه پارک،خیابان و...است وی با تاکید بر این که مبارزه با برهنگی فرهنگ مخصوص اسلام نیست گفت: جوامعی و شرایطی داریم که بر اساس اصالت لذت بنا شده و جوامعی که بر اساس پوشش های سخت افراطی بنا شده بود اسلام حد تعادل را گرفت و با پوشش های افراطی و منع حضور زن در عرصه عمومی مبارزه کرد، حکم حجاب خودش مجوز حضور زن در عرصه عمومی است. اگر دینی طرفدار حبس زن در خانه بود دیگر حجاب را واجب نمی کرد دیگر در خانه حجاب لازم نبود. ازغدی گفت: در فلسفه حجاب یک سئوال بنیادین این است که آیا بدن انسان حرمت دارد یا نه؟ فلسفه هایی که طرفدار برهنگی هستند برای انسان و بدن انسان حرمتی قائل نیستند این ها اگر بتوانند همه جا را تبدیل به جزیره لختی ها می کنند . حسن رحیم پور افزود: فرهنگی مثل اسلام می گوید من به عنوان انسان نه تنها روح من حرمت دارد بدن من هم حرمت دارد.در دین اسلام اگر از کنار جنازه ای گذشتی بی توجه نباشی. حتما چند قدم دنبالش برای احترام به این بدن که روزی زنده بوده دنبالش بروی. منبع :تبیان
موضوع مطلب : گوناگون در آخرین قسمت از سریال مختارنامه که جمعه شب گذشته پخش شد میر باقری با ساخت صحنه های یی که روح خسته شیعیان آزرده خاطر از جنایت دهشتناک حرمله را تا اندازه ای التیام بخشید صحنه قتل حرمله جنایتکار را به تصویر کشید .در این سکانس همانطور که همه دیدید در یک دوئل که بیشتر به فیلم های کانگستری شباهت داشت مختار با پرتاب کارد گلوی حرمله را هدف قرار داد تا مرحمی باشد بر داغ دل داغدارن گلوی پاره شده علی اصغر . اما این سئوال مطرح می باشد که اگر میر باقری به خاطر رضایت دل بینندگان سریا لش سکانس دوئل کانگستری مختار و حرمله را ساخته باشد ما ها که نه تنها اصلا راضی نشدیم بلکه برایمان این سئوال پیش آمد که آیا میر باقری این حق را داردکه این گونه با تاریخ رفتار نماید . میر باقری فیلم تاریخی می سازد یا داستانی ؟واقعیت قیام مختار را برای بینندگان تلویزیون به تصویر کشیده یا آنچه را که دوست داشته اتفاق بیفتد ؟ اگر فیلم بیانگر حقایق تاریخی است که قاعدتا باید اینگونه باشد به کدام حق این تاریخ را دستکاری میکند در کدام منبع تاریخی آمده که مختار اینگونه با حرمله دوئل نموده و دقیقا کارد را زیر گلوی حرمله وارد نموده باشد . تا آنجا که ما می دانیم رنگ پرچم مقدس ایران از دوره قاجارها به رنگ سبز و سفید و قرمز بوده است اما آقای میرباقری با قراردادن پرچم سه رنگ ایران بر روی قبور همسر و فرزند کیان ایرانی زبان منتقدان با غرض و بی غرض ،داخلی و خارجی را به روی خود گشوده است آیا ما این اجازه را داریم که برای خوشایند خودمان تارخ را آنگونه نشان دهیم دلمان می خواست باشد؟از نگاه دیگر این نوعی توهین به شعور تماشگران نمیباشد که فرق تاریخ و تحریف را خوب میدانند ؟ بی شک مختار نامه اثر بزرگ و ماندگاری است که تا سالها در یاد و خاطر بینندگان سیما باقی خواهد ماند .اما ای کاش که میر باقری هم این موضوع را با جدیت بیشتری دنبال مینمود و متوجه می شد. موضوع مطلب : گوناگون
معلمی شغل نیست. معلمی عشق است. اگر به عنوان شغل انتخابش کرده ای ، رهایش کن و اگر عشق توست مبارکت باد. کلام شهید رجائی معلم عزیز، ماه اردی بهشت فرا رسیده و سال تحصیلی جاری در شرف اتمام است و تو هم چنان خشت بر خشت می نهی تا خانه ی علم و فرهنگ کشورمان را آباد کنی. خسته نباشی و خانه ات آباد! دوازدهم این ماه هم روز بزرگداشت مقام معلم است، روزی که مردم صمیمانه گرامی ات می دارند و مقام و منزلت تو را به نشانه ی پاس داشت همه ی ارزش های انسانی که تو سمبل آن ها هستی، ارج می گذارند. نه تنها مردم شریف ایران بلکه جهانیان همه اذعان دارند که عزت ملی و پیشرفت جوامع در سایه ی همت و فداکاری معلمان هر کشور تحقق می پذیرد و همه می دانیم که حفظ و توسعه ی فرهنگ و تمدن و انتقال آن به نسل جوان، نتیجه ی برنامه های تعلیم و تربیت کشورهاست، و این امر اتفاق نمی افتد مگر با تلاش و همت معلمان دلسوز که اندیشه را در نوباوگان می پرورانند، در دل آن ها نهال امید و نشاط می کارند، استعدادهای آن ها را آشکار می کنند، ذوق و احساسشان را جلا می بخشند و همواره می کوشند که نسلی سالم و صالح به جامعه تحویل دهند. معلم عزیز! تو برای ریشه کن ساختن جهل و نادانی، تیشه ی علم و هنر، برای مبارزه با هر گونه باطل و گمراهی، سپر تقوا و معنویت را در دست آنان می گذاری. می سوزی تا چشم دل نوجوانان را روشن کنی و می سازی تا آن ها را دانا و توانمند بارآوری. لبخند تو زمانی شکفته می شود که کودکی موفق شود و دل تو زمانی می شکند که جوانی گمراه گردد. شاید خیلی ها بتوانند علم را آموزش دهند، ولی به راستی که تربیت کردن و انسان ساختن تنها کار توست، زیرا تو معلمی و شغل تو شغل انبیاست. تو کرامت داری، روح تو متعالی است و صبر و بردباری زینت شغل توست. این افتخار تو را بس که دین مبین اسلام همواره بر کسب علم تأکید می کند و همواره عالم را بر عابد و عاقل را بر جاهل و تربیت را بر تعلیم مقدم می داند . این چنین ویژگی ها جلوه های معنوی و ماهیت انسانی شغل تو را به خوبی نشان می دهند و به آن رنگ تقدس می بخشد که با هیچ شغل دیگری قابل قیاس نیست. از این رو در فرهنگ ما ایرانیان، شأن و مقام معلم بسیار عزیز و محترم بوده است. حضرت رسول اکرم (ص) می فرمایند: «من معلم مبعوث شده ام.» و حضرت علی (ع) می فرمایند: «هر که به من کلمه ای بیاموزد، من بنده ی او هستم.» این سخنان، تأیید شأن و مقام والای معلم در آیین ماست.
معلم عزیز، نفس گرم تو تأثیر کلام تو، چنان عمیق و کار ساز است که گاهی می تواند ستون کاخ های ظلم و ستم را به لرزه در آورد. زیرا تو همواره در راه احقاق حق، عدالت خواهی، شجاعت و استقامت و مبارزه با باطل و ظالم کوشیده ای. این گونه درس ها آموزه های توست که در بستر تاریخ فرهنگ ملت ها سبب توسعه و استمرار ارزش های معنوی و ارتقای مکارم اخلاقی انسان ها می شود. موضوع مطلب : گوناگون اصولا در فرهنگ ما ایرانیان بارش باران یکی از مظاهر زیبایی های خلقت است .اگر از انسان با ذوقی بخواهیم برای بیان اوج احساسا تش از بهترین و ملموس ترین واژه ها بگوید خواهد گفت عین آدمی هستم که زیر بارش باران قدم میزند و قطرات زیبای باران همه ی وجودش را نوازش می دهد همه ی ما آدمها با بارش باران احساس طراوت و سرزندگی میکنیم صدای رعد و برق هم آهنگ زیبایی می شود و بر این طراوت و شادابی می افزاید شاید برای همه ی ما زیباترین و لحظات حضور در کلبه ای گرم و کوچک چوبی در بالای کوهی سرسبز در میان در ختان جنگلی است که درآن نشسته باشی و از پنجره بخار گرفته آن، زیبایی بارش باران و غرش رعد و برق را همراه با ابرهای تیره تماشا کنی اما تاکنون دقت کرده اید در فیلمها و سریالهای تلویزیونی ما متاسفانه با این پدیده زیبای عالم آفرینش چه برخوردی صورت گرفته است؟ اگر قرار باشد اتفاق بدی رخ دهد باران می بارد اگر قراراست حادثه ی شومی اتفاق بیفتد رعد و برق است که این شومی را به ارمغان می آورد اگر بنا است خبر بدی گفته شود ، تصادفی رخ دهد و خلاصه هر اتفاق تلخی واقع گردد با چند تا رعد وبرق و بارش باران به استقبال حوادث میرویم .و ای کاش چه زیبا بود که کارگردانهای ما دیدشان را به ابر وباران و رعد وبرق عوض میکردند . ای کاش به جای آنکه شنیدن خبری بد را همراه با بارش باران و رعد و برق نشان می دادنداین مظهر پاکی و لطافت را آنگونه که سزاوار است به نمایش می گذاشتند . موضوع مطلب : گوناگون
نخستین وظیفه بعد از ازدواج (برگرفته از تبیان ) لازم است زن و شوهر در آغاز زندگى یکدیگر را بشناسند، با طرز تفکر، اخلاق، خواسته ها، تمایلات و توان جسمى هم آشنا شوند، از نقاط ضعف و قوت یک دیگر آگاهى یابند و این شناخت هم به منظور تحکیم بنیاد زناشویى و دست یابى به راه هاى تنظیم زندگى، تعدیل خواسته ها و حداکثر استفاده کردن از امکانات موجود باشد، نه به قصد عیب جویى و کشف نقاط ضعف شخص مقابل. اگر با بینش مناسب در صدد شناخت یک دیگر برآمدند و در هم دیگر نقطه ضعفى یافتند، هرگز سر و صدا راه نمى اندازند، بلکه سعى مى کنند وضع موجود را اصلاح نمایند. نقطه ضعف، از دو حال خارج نیست: یا نقص جسمانى است و یا اخلاقى و روانى. اگر نقص جسمانیِ قابل اصلاح است، که در این صورت باید در صدد چاره برآیند و از طریق معمول، آن را اصلاح نمایند. چنان چه نقص جسمانیِ غیر قابل اصلاح باشد، در این صورت باید زندگى خود را با وضع موجود، تطبیق دهند و تا پایان عمر با هم زندگى کنند. و اما اگر نقص اخلاقى و روانى است، در این صورت با خیرخواهى و تفاهم، در صدد اصلاح آن برآیند، و اگر با بردبارى و مهربانى عمل نمایند غالباً اصلاح و حداقل تعدیل خواهد شد و اگر در اصلاح عیب اخلاقى توفیق نیافتند، باز هم به صلاح آن هاست که با گذشت و اغماض، آن را نادیده بگیرند و خود را با وضع موجود تطبیق دهند. مرد اگر نقصى در همسرش مى بیند و احساس مى کند که قابل اصلاح نیست، همسرش را با همان نقص بپذیرد و تصمیم بگیرد هر طور شده با او زندگى کند. مثلاً، اگر همسرش عصبانى است اسباب عصبانیت او را فراهم نسازد و اگر عصبانى شد بردبارى و گذشت نشان بدهد. اگر زود رنج است سعى کند وسیله رنجش او را فراهم نسازد و اگر رنجیده شد از او دل جویى کند. اگر در زندگى نامنظم است و تأکیدات و توصیه ها هم در او کارسازنیست، با گذشت و فداکارى، خود را با وضع موجود تطبیق دهد و مقدارى را نادیده بگیرد و بعضى ها را هم خودش منظم سازد. شناخت باید به قصد اصلاح، خیرخواهى و استوار ساختن بنیاد خانواده صورت گیرد، نه به منظور بهانه گیرى، عیب جویى و اشکال تراشى.
به هر حال زن و شوهر باید توجه داشته باشند که جز معصوم (ع)، هیچ کسى بى عیب و نقص نیست، نهایت این که هر انسانى عیب یا عیوب خاصى دارد و دیگرى عیب هایى دیگر. انسان باید فکر کند مگر خودش بى عیب است که از همسرش انتظار دارد کاملاً بى عیب باشد. البته بیش ترِ عیب ها قابل اغماضند و مى شود با تحمل آن ها، خوش و خرم زندگى نمود. حیف نیست انسان با مشاهده یک عیب کوچک، زندگى را بر خود و همسرش تلخ و ناگوار سازد؟! به هر حال مهم ترین وظیفه زن و شوهر در آغاز زندگى، شناخت یک دیگر و در مرحله بعدى، فراگرفتن آیین همسردارى است. فکر نکنید که همسردارى کار ساده اى است، بلکه فن بسیار ظریف و حساسى است که نیاز به علم و آگاهى دارد. زن و شوهر باید در آغاز زندگى، فن همسردارى را بیاموزند و به مرحله عمل در آورند و اگر در این باره کوتاهى کنند، عواقب سوء آن را در آینده اى نزدیک مشاهده خواهند کرد. در آن زمان دیگر اصلاح، دشوار و چه بسا غیر ممکن خواهد بود. لازم است یادآور شوم که دوران اول ازدواج، یعنى دو سه سال اول زندگى زناشویى، دوران بسیار حساس و مهم و در واقع خطرناک است; زیرا دختر و پسرى که زندگى جدید را آغاز مى کنند قبلاً براى همسردارى آماده نشده بودند. به این دلیل، برخورد آن ها غالباً حساب شده نیست، ناچارند آیین همسردارى را به وسیله تجربه و در طول سال هاى متمادى فراگیرند، و به تدریج خودشان را تعدیل کنند و با شرایط جدید تطبیق دهند. چون خام و بى تجربه اند ممکن است دست به اقدام خطرناکى بزنند و بنیاد خانواده را در معرض انحلال قرار دهند. چه بسیارند افرادى که در اثر عجله و لج بازیِ بى دلیل در سال هاى اول زندگى، بنیاد ازدواج خود را متلاشى نموده اند، در صورتى که اگر مقدارى صبر و بردبارى به خرج مى دادند، مى توانستند با تحمل هم زندگى را ادامه دهند.
بنابراین، به عروس و دامادهاى جوان توصیه مى کنم که دردوران اول ازدواج، صبر و عاقبت اندیشى بیش ترى از خود نشان دهند و تعادل اعصاب خویش را حفظ کنند و از هر گونه اقدام تندى جداً اجتناب نمایند و سعى کنند مشکلاتشان را با تفاهم و انصاف حل و فصل نمایند. موضوع مطلب : گوناگون پیوندها
لوگو آمار وبلاگ
|