سرزمین من آخرین مطالب
زندگی روزمره افراد به گونه ای شده که هر کس برای پیشبرد اهداف و مقاصد خویش به دنبال همه چیز و همه کس می دود الا آنکس که همه چیز از اوست...
زندگی با باور به حضور خداوند متعال، مثل گوهری است که در اختیار تمامی انسانها قرار داده شده است. کافیست به درونمان بازگردیم و با اندکی تامل و دقت متوجه می شویم که بذر خداجویی در فطرت ما نهاده شده است و این نعمت بزرگ توسط پروردگار به ما عنایت شده است. آنچه مشخص است اینکه همه ما به طور فطری به سمت این نعمت گرایش داریم چرا که این محبت در درونمان وجود دارد. آنچه موجب پوشیده شدن این گوهر گرانبها می شود،اعمال و نوع زندگانی ماست. انگار دنیا به گونه ای شده که اغلب افراد با قرار گیری در موقعیت های مختلفی از زندگی،خداوند را فراموش می کنند و گوهر درونی خویش را نادیده می گیرند و یا اینکه با انجام برخی از اعمال،موجب سرپوش گذاشتن بر فطرت پاک خویش می شوند. انگار سخن از خدا و قدرت بی انتهایش، این روزها تنها به جملاتی تبدیل شده که به راحتی بر زبان جاریست اما در عمل خبری از آن نیست. زندگی روزمره افراد به گونه ای شده که هر کس برای پیشبرد اهداف و مقاصد خویش به دنبال همه چیز و همه کس می دود الا آنکس که همه چیز از اوست. این بدان معناست که باور به حضور خداوند در میان ما کمرنگ شده است. انگار فراموش کرده ایم که او نزدیکتر از هر کسی به ماست.نزدیکتر از رگ گردن... اگر باور داشته باشم که او در کنار من و در تک تک لحظات زندگی ام حضور دارد، به گونه ای دیگر زندگی خواهم کرد.اگر وجدان کنم که خدا به من نزدیک است حتی در سخت ترین شرایط و در تنگناهای زندگی که ممکن است از عصبانیت و ناراحتی در حال انفجار باشم، یاداوری حضور خدای متعال همچون آب گوارایی است که بر پیکرم جاری می شود و تک تک سلول های وجودم را آرامش می بخشد. بنابراین اگر هر لحظه نسبت به وجود گوهری گرانبها در عمق وجودم متذکر باشم، این توانایی را دارم که در تمامی اوقات، با آرامش و سکینه قلبی زندگی کنم. آن زمان که شیرینی و حلاوت زندگی توام با آرامش را تجربه کنم،حاضر به تعویض این احساس ارزشمند با هیچ چیز دیگری در این دنیا، نخواهم بود
به راستی برای کسی که خداوند را در سرتاسر ارکان زندگی اش حاضر و ناظر می بیند، روزگار چگونه می گذرد؟ درک و باور داشتن به حضور خداوند چیزی نیست که بتوان انرا با مطالعه،تحقیق و کسب تحصیلات عالی به دست آورد. بلکه مهم این است که من قلبا باور کنم که خداوند متعال مرا می بیند. به این ترتیب است که می توان اولین گام در مسیر خداشناسی را طی کرد. باید نگاهمان را در زندگی تغییر دهیم.باید سعی کنیم به گونه ای به دنیای اطرافمان بنگریم که حضور خدا را فراموش نکنیم و هر لحظه این مسئله مهم را به خود یادآوری کنیم. در هنگام سختی ها و مشکلات، خود را فرزندی گمشده بدانیم که به اغوش خدای متعال پناه می برد. کافیست باور کنیم که خداوند هیچگاه دستان نیازمند ما را خالی نمی گذارد.
به این ترتیب همیشه با آرامش زندگی خواهیم کرد.باید بیاموزیم که خدا را طوری بشناسیم و باور کنیم که در تمامی لحظات به گونه ای یکسان او را نظاره کنیم. مهم این است که اگر روزگار بر وفق مراد ما هم نبود باز هم خدا را همانطور ببینیم که در شاد کامی ها می دیدیم.فراموش نکنیم که در تمامی اوقات سپاسگذار او باشیم. همواره خداوند را بزرگ،مهربان و خوب ببینیم که اگر اینگونه شد این قدرت را می یابیم که دائما با داشتن یک باور ارزشمند و عمیق زندگی کنیم. باور به حضور یک بزرگ که هیچگاه ما را تنها نمی گذارد. بدانیم که همه چیز در دست اوست و سرچشمه اصلی تنها اوست. اوست که می تواند آرامش،رضایت و شادمانی واقعی را در درون ما ایجاد کند. به جای تقلای فراوان و تلاش برای کسب آرامش و شادی که بشر امروز سرگردان در جستجوی آن است و برای رسیدن به آن به هر اقدامی دست می زند، به دنبال کسب باوری باشیم که همه چیز در درون ان نهفته است. باور کنیم که خداوند در درون ماست و کافیست تا بخواهیم او را پیدا کنیم و با او زندگی کنیم. در این وانفسای آخرالزمان با وجود انبوهی از مشکلات و مصیبتها که انسانهای متعددی را گرفتار ساخته است،تنها منبع آرامش بخش همین است. پس مراقب باشیم که با دور شدن از سرچشمه حقیقی و اصیل، گمگشته این راه پر مخاطره نباشیم. که تنها راه نجات بخش اوست. (تبیان) موضوع مطلب : پیوندها
لوگو آمار وبلاگ
|