سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سرزمین من
صفحه نخست        عناوین مطالب          نقشه سایت              ATOM            طراح قالب
گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من

در آخرین قسمت از سریال مختارنامه که جمعه شب گذشته پخش شد میر باقری با ساخت صحنه های یی که روح خسته شیعیان آزرده خاطر از جنایت دهشتناک حرمله را تا اندازه ای التیام بخشید صحنه قتل حرمله جنایتکار را به تصویر کشید .در این سکانس همانطور که همه دیدید در یک دوئل که بیشتر به فیلم های کانگستری شباهت داشت مختار با پرتاب کارد گلوی حرمله را هدف قرار داد تا مرحمی باشد بر داغ دل داغدارن گلوی پاره شده علی اصغر .

دوئل مختار و حرمله

اما این سئوال مطرح می باشد که  اگر   میر باقری  به      خاطر رضایت دل بینندگان سریا لش سکانس دوئل کانگستری مختار و حرمله را ساخته باشد  ما ها که نه تنها اصلا راضی نشدیم بلکه برایمان این سئوال پیش آمد که آیا میر باقری این حق را داردکه این گونه با تاریخ رفتار نماید . میر باقری  فیلم تاریخی می سازد یا داستانی ؟واقعیت قیام مختار را برای بینندگان تلویزیون به تصویر کشیده یا آنچه را که دوست داشته اتفاق بیفتد ؟ اگر فیلم بیانگر حقایق تاریخی است که قاعدتا باید اینگونه باشد به کدام حق این تاریخ را دستکاری میکند در کدام منبع تاریخی آمده که مختار اینگونه با حرمله دوئل نموده و دقیقا کارد را زیر گلوی حرمله وارد نموده باشد . تا آنجا که ما می دانیم رنگ  پرچم مقدس ایران از دوره قاجارها به رنگ سبز و سفید و قرمز بوده است اما آقای میرباقری با قراردادن پرچم سه رنگ ایران بر روی قبور همسر و فرزند کیان ایرانی زبان منتقدان با غرض و بی غرض ،داخلی و خارجی را به روی خود گشوده است آیا ما این اجازه را داریم که برای خوشایند خودمان تارخ را آنگونه نشان دهیم دلمان می خواست باشد؟از نگاه دیگر این نوعی توهین به شعور تماشگران نمیباشد که فرق تاریخ و تحریف را خوب میدانند ؟ بی شک مختار نامه اثر بزرگ و ماندگاری است که تا سالها در یاد و خاطر بینندگان سیما باقی خواهد ماند .اما ای کاش که میر باقری هم این موضوع را با جدیت بیشتری دنبال مینمود و متوجه می شد.    




موضوع مطلب : گوناگون

          
سه شنبه 90 اردیبهشت 27 :: 12:45 عصر

اگر بخواهیم از مناظر بکر و بسیار زیبای ایران یاد کنیم یکی از زیبا ترین و بکر مناطق منطقه آلوارس در استان اردبیل می باشد .

برای دیدن این منطقه زیبا بعد از رسیدن به شهر زیبا و توریستی سر عین و طی مسافتی حدودا 20کیلومتر به این منطقه زیبا می رسی

طبیعت زیبا و بکر این منطقه و به ویژه لاله های نارنجی آن هر گردشگری را به توقف

و تحسین آفریدگار وا می دارد

با استفاده از تله فیژ موجود در منطقه می توانی به ارتفاعات بالاتر رفته و از چشم اندازهای زیبای سبلان  بیشتر لذت ببری

البته برای ما ها که از جنوب به این منطقه رفته بودیم آن هم در تیرماه هوا تا اندازهای سرد بود

ضمنا نمی دانید 

منطقه الوارس

برای روشن کردن آتش چه عذابی کشیدیم آخه آنجا هوا سرد زمین نمناک و همه جاپوشیده از علف تازه و تر بود

 

منطقه الوارس

 

 

منطقه زیبای آلوارس

 

منطقه الوارس

منطقه زیبای آلوارس

 

منطقه الوارس

ز

 

منطقه زیبای آلوارس

ز




موضوع مطلب : ایرانگردی

          
چهارشنبه 90 اردیبهشت 21 :: 12:10 عصر

 


استان ایلام از آن دست استانهایی است که کمتر کسی اسم آن را برای مسافرت شنیده است و مناظر طبیعی آن را دیده است اما این استان با آب و هوای کوهستانی و نیمه گرم، طبیعت، شهرها و مکان‌های دیدنی بسیاری دارد که در بسیاری از موارد از چشم گردشگران غیرحرفه‌ای پنهان می‌ماند.


 

 

ایلام استانی جنگلی است و به خاطر زیبایی طبیعتش از آن با نام عروس زاگرس نیز یاد می‌شود. اما در دل این عروس هزار رنگ، دره ارغوان جایی است شبیه جعبه مداد رنگی ها که در هر گوشه آن طبیعت به رنگ متفاوتی در می آید. تفرجگاهی دیدنی که با فاصله 5 کیلومتر در شمال شهر ایلام قرار گرفته است.

ایلام

هرسال هم زمان با فصل بهار و به خصوص اردیبهشت ماه، دره ارغوان ایلام به اوج زیبایی اش می رسد. حایی که ارغوان های تازه دره ارغوان در محدوده ای 160هکتاری و حفاظت شده می رویند و درخشان ترین رنگ های طبیعت را به نمایش می گذارند.

ایلام

این دره پر آب همیشه به واسطه وجود بوته‌های بسیار زیاد ارغوان شهرت داشته است و برای دیدن آن باید به حوالی روستای کلاته آهن سفر کنید. درآمیختن رنگ های مختلف درختان شکوه خاصی به این منطقه بخشیده است و آن را به اوج زیبایی تبدیل کرده است.

ایلام

بد نیست بدانید که ارغوان نام فارسی درختی است که در انگلیسی با نام Judas Tree آنرا می‌شناسند. نام علمی این گیاه cercis siliquastrum است و به یونانی به آن sixia می‌گویند.

ارغوان درختی است از خانواده پروانه آسا و از مشخصات بارز آن این است که این درخت در اول بهار می‌روید و دارای گل‌های نیام که از مشخصه این تیره‌است می‌باشد و گل‌های آن زودتر از برگهای آن در می‌آید و دارای شاخه‌های متقابل است. بلندی آن گاهی به 12 متر هم می‌رسد، اما بیشتر به صورت درختچه ‌است.

ایلام

برگهای ارغوان به شکل قلب، بدون کرک و دارای کناره‌های صاف است. گلهای این درخت در اوایل بهار، در گروه های 3تا 6 تایی، روی شاخه‌ها و حتی روی ساقه اصلی، پیش از رشد برگ‌ها پدید می‌آیند و چون عده آنها بسیار زیاد است، منظره زیبایی به درخت می‌دهد.

مزه گل ارغوان ترش و نسبتاً مطبوع است از این رو در بعضی از کشورها گل ارغوان را همراه سالاد می‌خورند یا در بعضی از غذاها می‌ریزند. ارغوان در خاکهای آهکی پرقوت بهتر رشد می‌کند و در برابر خشکی مقاوم است و به تابش مستقیم نور خورشید نیاز دارد.

منبع ( سایت تبیان )




موضوع مطلب : ایرانگردی

          
یکشنبه 90 اردیبهشت 18 :: 11:24 صبح

 

ای معلم عزیز

معلمی شغل نیست. معلمی عشق است. اگر به عنوان شغل انتخابش کرده ای ، رهایش کن و اگر عشق توست مبارکت باد.

کلام شهید رجائی

معلم عزیز، ماه اردی بهشت فرا رسیده و سال تحصیلی جاری در شرف اتمام است و تو هم چنان خشت بر خشت می نهی تا خانه ی علم و فرهنگ کشورمان را آباد کنی. خسته نباشی و خانه ات آباد!

دوازدهم این ماه هم روز بزرگداشت مقام معلم است، روزی که مردم صمیمانه گرامی ات می دارند و مقام و منزلت تو را به نشانه ی پاس داشت همه ی ارزش های انسانی که تو سمبل آن ها هستی، ارج می گذارند. نه تنها مردم شریف ایران بلکه جهانیان همه اذعان دارند که عزت ملی و پیشرفت جوامع در سایه ی همت و فداکاری معلمان هر کشور تحقق می پذیرد و همه می دانیم که حفظ و توسعه ی فرهنگ و تمدن و انتقال آن به نسل جوان، نتیجه ی برنامه های تعلیم و تربیت کشورهاست، و این امر اتفاق نمی افتد مگر با تلاش و همت معلمان دلسوز که اندیشه را در نوباوگان می پرورانند، در دل آن ها نهال امید و نشاط می کارند، استعدادهای آن ها را آشکار می کنند، ذوق و احساسشان را جلا می بخشند و همواره می کوشند که نسلی سالم و صالح به جامعه تحویل دهند.

معلم عزیز! تو برای ریشه کن ساختن جهل و نادانی، تیشه ی علم و هنر، برای مبارزه با هر گونه باطل و گمراهی، سپر تقوا و معنویت را در دست آنان می گذاری. می سوزی تا چشم دل نوجوانان را روشن کنی و می سازی تا آن ها را دانا و توانمند بارآوری. لبخند تو زمانی شکفته می شود که کودکی موفق شود و دل تو زمانی می شکند که جوانی گمراه گردد.

شاید خیلی ها بتوانند علم را آموزش دهند، ولی به راستی که تربیت کردن و انسان ساختن تنها کار توست، زیرا تو معلمی و شغل تو شغل انبیاست. تو کرامت داری، روح تو متعالی است و صبر و بردباری زینت شغل توست.

ای معلم عزیز

این افتخار تو را بس که دین مبین اسلام همواره بر کسب علم تأکید می کند و همواره عالم را بر عابد و عاقل را بر جاهل و تربیت را بر تعلیم مقدم می داند . این چنین ویژگی ها جلوه های معنوی و ماهیت انسانی شغل تو را به خوبی نشان می دهند و به آن رنگ تقدس می بخشد که با هیچ شغل دیگری قابل قیاس نیست. از این رو در فرهنگ ما ایرانیان، شأن و مقام معلم بسیار عزیز و محترم بوده است.

حضرت رسول اکرم (ص) می فرمایند: «من معلم مبعوث شده ام.» و حضرت علی (ع) می فرمایند: «هر که به من کلمه ای بیاموزد، من بنده ی او هستم.» این سخنان، تأیید شأن و مقام والای معلم در آیین ماست.

 

معلم عزیز، نفس گرم تو  تأثیر کلام تو، چنان عمیق و کار ساز است که گاهی می تواند ستون کاخ های ظلم و ستم را به لرزه در آورد. زیرا تو همواره در راه احقاق حق، عدالت خواهی، شجاعت و استقامت و مبارزه با باطل و ظالم کوشیده ای. این گونه درس ها آموزه های توست که در بستر تاریخ فرهنگ ملت ها سبب توسعه و استمرار ارزش های معنوی و ارتقای مکارم اخلاقی انسان ها می شود.




موضوع مطلب : گوناگون

          
دوشنبه 90 اردیبهشت 12 :: 7:55 صبح

اصولا در فرهنگ ما ایرانیان بارش باران یکی از مظاهر زیبایی های خلقت است .اگر از انسان با ذوقی بخواهیم برای بیان اوج  احساسا تش از بهترین و ملموس ترین واژه ها بگوید  خواهد گفت  عین آدمی هستم که زیر بارش باران قدم میزند و قطرات زیبای باران همه ی وجودش را نوازش می دهد همه ی ما آدمها با بارش باران احساس طراوت و سرزندگی میکنیم صدای رعد و برق هم آهنگ زیبایی می شود  و بر این طراوت و شادابی می افزاید شاید برای همه ی ما زیباترین و  لحظات حضور در  کلبه ای گرم و کوچک چوبی  در بالای کوهی سرسبز در میان در ختان جنگلی است که درآن نشسته باشی و از پنجره بخار گرفته آن، زیبایی بارش باران و غرش رعد و برق  را همراه با ابرهای تیره تماشا کنی

اما تاکنون دقت کرده اید در فیلمها و سریالهای تلویزیونی ما متاسفانه با این پدیده زیبای عالم آفرینش چه برخوردی صورت گرفته است؟ اگر قرار باشد اتفاق بدی رخ دهد باران می بارد اگر قراراست حادثه ی شومی  اتفاق بیفتد رعد و برق است که این شومی را به ارمغان می آورد اگر بنا است خبر بدی گفته شود ، تصادفی رخ دهد و خلاصه هر اتفاق تلخی واقع گردد با چند تا رعد وبرق و بارش باران به استقبال حوادث میرویم .و ای کاش چه زیبا بود که کارگردانهای ما دیدشان را به ابر وباران و رعد وبرق عوض میکردند . ای کاش به جای آنکه شنیدن خبری بد را همراه با بارش باران و رعد و برق نشان می دادنداین مظهر پاکی و لطافت را آنگونه که سزاوار است به نمایش می گذاشتند .




موضوع مطلب : گوناگون

          
یکشنبه 90 اردیبهشت 11 :: 12:15 عصر

کلاغ پیری تکه پنیری دزدید و روی شاخه درختی نشست.
روباه گرسنه ای که از زیر درخت می گذشت، بوی پنیر شنید، به طمع افتاد و رو به  کلاغ گفت:
ای وای تو اونجایی، می دانم صدای معرکه ای داری!چه شانسی آوردم!
اگر وقتش را داری کمی برای من بخوان …
کلاغ پنیر را کنار خودش روی شاخه گذاشت و گفت:
این حرفهای مسخره را رها کن  اما چون گرسنه نیستم حاضرم مقداری از پنیرم را به تو بدهم.
روباه گفت:
ممنونت می شوم ، بخصوص که خیلی گرسنه ام ، *اما من واقعاً عاشق صدایت هم هستم
کلاغ گفت:
باز که شروع کردی اگر گرسنه ای جای این حرفها دهانت را باز کن، از همین جا یک تکه می اندازم که صاف در دهانت بیفتند.
روباه دهانش را باز باز کرد.
کلاغ گفت :
بهتر است چشم ببندی که نفهمی تکه بزرگی می خواهم برایت بیندازم یا تکه کوچکی.
روباه گفت :
بازیه ؟ خیلی خوبه ! بهش میگن بسکتبال .
خلاصه ... بعد روباه چشمهایش را بست و دهان را بازتر از پیش کرد و کلاغ فوری پشتش را کرد و فضله ای کرد که صاف در عمق حلق روباه افتاد.
روباه عصبی بالا و پایین پرید و تف کرد :
بی شعور ، این چی بود
کلاغ گفت :
کسی که تفاوت صدای خوب و بد را نمی داند، تفاوت پنیر و فضله را هم نباید بفههمد
منبع :سایت عصر ایران



موضوع مطلب : طنز

          
شنبه 90 اردیبهشت 10 :: 9:56 صبح

گلپایگان شهری با جاذبه‌های بسیار گردشگری است. اگر خواستید یک تور تاریخی و طبیعی بروید، به این شهر مرکزی ایران سفر کنید.

نامش را حتما زیاد شنیده‌اید، هر وقت سری به کباب‌خانه می‌زنید یا در سوپرمارکت‌ها به دنبال ماست یا پنیر می‌گردید. مشاهیر زیادی هم هستند که ادامه نام خانوادگی‌شان نام این شهر را یدک می‌کشد. شهری که شاید خیلی‌ها ندانند دقیقا کجا قرار دارد یا در کدام استان می‌شود؛ اما همه می‌دانند که آب و هوای خوبی دارد و خوردنی‌هایش حسابی خوشمزه‌اند!

گلپایگان شهری که از جنوبی‌ترین تا شمالی‌ترین شهر ایران نمی‌توان نامش را پشت شیشه‌های مغازه‌های کبابی و لبنی پیدا نکرد. می‌توان گفت در مرکزی‌ترین نقطه ایران در استان اصفهان واقع است. گلپایگان دشتی است که با کوه‌های زیادی که سراسر آن را پوشانده‌اند، احاطه شده است و روستاهای سرسبز اطراف تفریحگاه های طبیعی برای اهالی شهرند.

وارد شهر که می‌شوی، وقت از مردم شهر برای مکان‌های دیدنی می‌پرسی، اولین جایی که معرفی می‌کنند، "کوچری” است. کوچری نام روستای گردشگری گلپایگان است که زیبایی های طبیعی منطقه به شکلی در آن جمع‌اند.

طبیعت روستای گردشگری کوچری

بالای کوچری سد خاکی گلپایگان قرار دارد که آب شهرهای اطراف هم از این سد تامین میشود و رودی از این روستا به سمت شهر روان است. در یکی دو سال اخیر با قصد تاسیس یک صد دیگر که گویا یکی دو سال دیگر آغاز به کار می‌کند، ویلا سازی در حوالی این مسیر سرسبز که این روزهای بهاری تمام درختان مسیر را شکوفه پوش کرده است، بسیار دیده می‌شود. ویلاهایی با رنگ‌های متنوع و سقف‌های شیروانی که در این محوطه بزرگ سبز یکپارچه، سر از خاک بیرون آورده‌اند و زیبا شده‌اند.

آبی که در مسیر کوچری تا شهر گلپایگان روان است، این سال‌ها وارد زمین‌های کشاورزی می‌شود اما تا چندی پیش که آب‌سالی بود، ادامه همین رود که رودی قدیمی و خروشان مانند زاینده‌رود است از وسط شهر گلپایگان عبور می‌کرد. البته هنوز جای رودخانه برپاست و پارک ساحلی هم کار می‌کند تا دوباره آب صفای خود را به شهر بازگرداند.

رودخانه‌ای که از وسط شهر گلپایگان می‌گذرد در یک عکس قدیمی

دامداری و کشاورزی در کنار کار اداری، از مشاغل مردم این منطقه است. خیلی از خانواده‌ها گرچه در ادارات کار می‌کنند اما کار کشاورزی و دامداری را کنار نگذاشته‌اند و با مشارکت همه اعضای خانواده به باغ و حیوان‌هاشان هم رسیدگی می‌کنند. در همین مسیر البته گله‌های بزرگ گوسفندان هم گه گاه عبور می‌کنند و شیری که از آن لبنیات گلپایگان تولید و به سراسر کشور ارسال می‌شود در همین ییلاق‌ها تولید می‌شود. در هر کدام از روستاها ایستگاه‌های جمع‌آوری شیر وجود دارد و در همین ایستگاه‌ها شیر از مردم خریداری می‌شود و به کارخانه پنیر و لبنیات برده می‌شود.

مسیری سرسبز که تا چشم کار می‌کند شکوفه و درخت و باغ است، به این سادگی‌ها به پایان نمی‌رسد و با خودرو یک ساعت و نیم هم که بروی باز این مسیر سرسبز و زیبا ادامه دارد.

این زیبایی اما تنها جاذبه گردشگری گلپایگان نیست، گلپایگان شهری با قدمت تاریخی است که در آن بناهای تاریخی زیادی دیده می‌شود. این مکان‌ها را می‌توان از "مناره سلجوقی” که دقیقا در وسط شهر قرار دارد تا "موزه هایی در باد” که بی توجهی به آن، آه را از نهاد هر گلپایگانی و گردشگری که به مراجعه می‌کند در می‌آورد.

اول از "قلعه تاریخی گوگد” باید گفت. این قلعه سال‌ها مانند دیگر قلعه‌هایی که در محدوده شهرستان گلپایگان کم نیستند، به صورت مخروبه‌ای باقی مانده بود تا اینکه یک شرکت خصوصی آن را بازسازی کرد و این قلعه احیا شد.

در سرتاسر فضای این قلعه اشیا تاریخی که مربوط به شهرستان گلپایگان است چیده شده است و از ظروف تاریخی گرفته تا ابزارهای قدیمی کشاورزی و انواع کوزه در آن دیده می‌شود. این مکان اکنون یک هتل است و در فضای آن هم کافی شاپ و چایخانه سنتی قرار دارد و محوطه ارگ هم با میزها و نیمکت ها میزبان گردشگران است.

بازار، مناره و مسجد جامع گلپایگان مکان‌های تاریخی با معماری شگفت‌انگیزی هستند. مناره متعلق به دوران سلجوقیان است و از سراسر شهر می‌توان آن را دید.

مسجد جامع تاریخی گلپایگان

اما موزه ای در باد!
مردم محلی می‌گویند سال‌ها می‌شود که آنها منتظرند تا کسی فکری به حال این منطقه بکند. جایی که چندی پیش "داریوش ارجمند” برنامه‌ای را با همین عنوان در این منطقه ضبط کرد و چند باری هم از شبکه چهارم سیما پخش شد اما کسی هنوز هم فکری به حال آن نکرده است

این سنگ نگاره‌های گلپایگان در مکانی قرار دارد که مردم آن را "تنگ غرقاب” می‌نامند و به تیمره هم از آن نام می‌برند. این سنگ‌های بی‌نظیر دارای نقوشی از شکار هستند که همین‌طور در باد رها شده‌اند! و هیچ کس از آنها مراقبت نمی‌کند. گرچه هر از چند گاهی گزارش‌های خبری از این مکان در تلویزیون پخش می‌شود اما مردم محل می گویند که هیچ اتفاق مثبتی نمی افتد و اخیرا لوله کشی‌های انتقال آب هم از این مکان رد شده است.

تیمره، موزه‌هایی در باد، گلپایگان

 
کاروان‌سرا و کبوترخانه قدیمی در حوالی این شهر زیاد است. اما کاروان‌سرایی که در نزدیکی روستای "دُر” قرار دارد، جالب‌تر است. این کاروانسرای قدیمی هنوز تخریب نشده، البته هنوز هم احیا نشده اشت.

داخل کاروان‌سرای قدیمی عده‌ای آتش روشن کرده‌اند و با هم "چای آتشی” می‌خورند و بازدیدکنندگان هم از پله‌های این مسیر بالا و پایی میروند تا این فضای تاریخی را ببینند.

داخل شهر گلپایگان دو امام‌زاده هست که مردم شهر ارادت ویژه‌ای به این دو بقعه دارند. امامزادگان هفده‌تن و سید‌السادات از امامزاده‌های این شهر هستند. این شهر تاریخی یک سقاخانه قدیمی حضرت اباالفضل (ع) دارد که مردم این شهر ارادت ویژه‌ای به آن دارند و می‌گویند این سقاخانه دعاها را برآورده می‌کند.

منبع: برنا




موضوع مطلب : ایرانگردی

          
پنج شنبه 90 اردیبهشت 8 :: 8:49 صبح


 

 نخستین وظیفه بعد از ازدواج  (برگرفته از تبیان )

لازم است زن و شوهر در آغاز زندگى یکدیگر را بشناسند، با طرز تفکر، اخلاق، خواسته ها، تمایلات و توان جسمى هم آشنا شوند، از نقاط ضعف و قوت یک دیگر آگاهى یابند و این شناخت هم به منظور تحکیم بنیاد زناشویى و دست یابى به راه هاى تنظیم زندگى، تعدیل خواسته ها و حداکثر استفاده کردن از امکانات موجود باشد، نه به قصد عیب جویى و کشف نقاط ضعف شخص مقابل.


ازدواج

 اگر با بینش مناسب در صدد شناخت یک دیگر برآمدند و در هم دیگر نقطه ضعفى یافتند، هرگز سر و صدا راه نمى اندازند، بلکه سعى مى کنند وضع موجود را اصلاح نمایند. نقطه ضعف، از دو حال خارج نیست: یا نقص جسمانى است و یا اخلاقى و روانى.

 اگر نقص جسمانیِ قابل اصلاح است، که در این صورت باید در صدد چاره برآیند و از طریق معمول، آن را اصلاح نمایند. چنان چه نقص جسمانیِ غیر قابل اصلاح باشد، در این صورت باید زندگى خود را با وضع موجود، تطبیق دهند و تا پایان عمر با هم زندگى کنند. و اما اگر نقص اخلاقى و روانى است، در این صورت با خیرخواهى و تفاهم، در صدد اصلاح آن برآیند، و اگر با بردبارى و مهربانى عمل نمایند غالباً اصلاح و حداقل تعدیل خواهد شد و اگر در اصلاح عیب اخلاقى توفیق نیافتند، باز هم به صلاح آن هاست که با گذشت و اغماض، آن را نادیده بگیرند و خود را با وضع موجود تطبیق دهند. مرد اگر نقصى در همسرش مى بیند و احساس مى کند که قابل اصلاح نیست، همسرش را با همان نقص بپذیرد و تصمیم بگیرد هر طور شده با او زندگى کند. مثلاً، اگر همسرش عصبانى است اسباب عصبانیت او را فراهم نسازد و اگر عصبانى شد بردبارى و گذشت نشان بدهد.

 اگر زود رنج است سعى کند وسیله رنجش او را فراهم نسازد و اگر رنجیده شد از او دل جویى کند. اگر در زندگى نامنظم است و تأکیدات و توصیه ها هم در او کارسازنیست، با گذشت و فداکارى، خود را با وضع موجود تطبیق دهد و مقدارى را نادیده بگیرد و بعضى ها را هم خودش منظم سازد. 

شناخت باید به قصد اصلاح، خیرخواهى و استوار ساختن بنیاد خانواده صورت گیرد، نه به منظور بهانه گیرى، عیب جویى و اشکال تراشى.

 

به هر حال زن و شوهر باید توجه داشته باشند که جز معصوم (ع)، هیچ کسى بى عیب و نقص نیست، نهایت این که هر انسانى عیب یا عیوب خاصى دارد و دیگرى عیب هایى دیگر. انسان باید فکر کند مگر خودش بى عیب است که از همسرش انتظار دارد کاملاً بى عیب باشد. البته بیش ترِ عیب ها قابل اغماضند و مى شود با تحمل آن ها، خوش و خرم زندگى نمود. حیف نیست انسان با مشاهده یک عیب کوچک، زندگى را بر خود و همسرش تلخ و ناگوار سازد؟!

به هر حال مهم ترین وظیفه زن و شوهر در آغاز زندگى، شناخت یک دیگر و در مرحله بعدى، فراگرفتن آیین همسردارى است. فکر نکنید که همسردارى کار ساده اى است، بلکه فن بسیار ظریف و حساسى است که نیاز به علم و آگاهى دارد.

همسر

زن و شوهر باید در آغاز زندگى، فن همسردارى را بیاموزند و به مرحله عمل در آورند و اگر در این باره کوتاهى کنند، عواقب سوء آن را در آینده اى نزدیک مشاهده خواهند کرد. در آن زمان دیگر اصلاح، دشوار و چه بسا غیر ممکن خواهد بود.

لازم است یادآور شوم که دوران اول ازدواج، یعنى دو سه سال اول زندگى زناشویى، دوران بسیار حساس و مهم و در واقع خطرناک است; زیرا دختر و پسرى که زندگى جدید را آغاز مى کنند قبلاً براى همسردارى آماده نشده بودند. به این دلیل، برخورد آن ها غالباً حساب شده نیست، ناچارند آیین همسردارى را به وسیله تجربه و در طول سال هاى متمادى فراگیرند، و به تدریج خودشان را تعدیل کنند و با شرایط جدید تطبیق دهند. چون خام و بى تجربه اند ممکن است دست به اقدام خطرناکى بزنند و بنیاد خانواده را در معرض انحلال قرار دهند. چه بسیارند افرادى که در اثر عجله و لج بازیِ بى دلیل در سال هاى اول زندگى، بنیاد ازدواج خود را متلاشى نموده اند، در صورتى که اگر مقدارى صبر و بردبارى به خرج مى دادند، مى توانستند با تحمل هم زندگى را ادامه دهند.

 

بنابراین، به عروس و دامادهاى جوان توصیه مى کنم که دردوران اول ازدواج، صبر و عاقبت اندیشى بیش ترى از خود نشان دهند و تعادل اعصاب خویش را حفظ کنند و از هر گونه اقدام تندى جداً اجتناب نمایند و سعى کنند مشکلاتشان را با تفاهم و انصاف حل و فصل نمایند.




موضوع مطلب : گوناگون

          
چهارشنبه 90 اردیبهشت 7 :: 9:45 صبح

 روزی خانمی در حال بازی گلف بود که توپش تو جنگل افتاد. او دنبال توپ رفت و دید که یک قورباغه در تله گیر کرده است.

قورباغه به او گفت : اگر مرا از این تله آزاد کنی سه آرزوی تو را برآورده می کنم .

زن قورباغه را آزاد کرد و قورباغه گفت : "متشکرم” ولی من یادم رفت بگویم شرایطی برای آرزوهایت هست؛ هر آرزویی داشته باشی شوهرت 10 برابر آن را میگیرد.

زن گفت : اشکال ندارد! زن برای اولین آرزویش میخواست که زیباترین زن دنیا شود!

قورباغه اخطار داد که شما متوجه هستید با این آرزو شوهر شما نیز جذابترین مرد دنیا می شود و تمام زنان به او جذب خواهند شد؟

زن جواب داد : اشکالی ندارد من زیباترین زن جهان خواهم شد و او فقط به من نگاه میکند!

بنابراین اجی مجی ……. و او زیباترین زن جهان شد!

برای آرزوی دوم خود، زن میخواست که ثروتمندترین زن جهان باشد!

قورباغه گفت : این طوری شوهرت ثروتمندترین مرد جهان خواهد شد و او 10 برابر از تو ثروتمندتر می شود.

زن گفت اشکالی ندارد! چون هرچه من دارم مال اوست و هرچه او دارد مال من است …

بنابراین اجی مجی ……. و او ثروتمندترین زن جهان شد!

سپس قورباغه از آرزوی سوم زن سوال کرد و او جواب داد :

من دوست دارم که یک سکته قلبی خفیف بگیرم و شوهرم…!!!

نتیجه داستان :
زنان زرنگ هستند بنابراین با آنها در نیفتید !

قابل توجه خانمها :
همین جا توقف کنید و همچنان حس خوبی داشته باشید !!!
.
.
.
.
.
.

قابل توجه آقایان :
مرد سکته قلبی، 10 برابر خفیف تر از زن خود را گرفت !

نتیجه داستان :
نکته : اگر شما زن هستید و همچنان در حال خواندن هستید فقط این را میرساند که زن ها هیچ وقت حرف آدم را گوش نمی دهند.

با نهایت احترام به خانمهای محترم یه وقت سوءتفاهم  نشود




موضوع مطلب : طنز

          
دوشنبه 90 اردیبهشت 5 :: 1:10 عصر

  به این چهره‌ها نگاه کنید و به چهره‌هایی که هر روز از کنارتان رد می‌شوند.

به گزارش تابناک، چهره‌هایی که از کنار ما رد می‌شوند با اینکه ظاهرا در رفاه بیشتر به سر می‌برند اما انگار همیشه از چیزی رنج می‌برند. خیلی فرق نمی کند از چه چیزی. مثلا قسطشان عقب افتاده یا درآمدشان کم است. ماشینشان خراب است یا کلاهشان را برداشته‌اند. مریض هستند یا مریضداری می‌کنند. بلیت سفر گیرشان نیامده یا بلیت مسابقه فوتبال! کسی به ماشینشان زده یا پلیس جریمه شان کرده. یا ... و هزار مشکل و رنجی که تمامی ندارند.

... اما لطفا 22 ثانیه وقت بگذارید و به این عکس نگاه کنید.

اینها 22 نفر از رزمندگان عرصه عشق و جوانمردی هستند. لازم نیست هیچ کدام را بشناسید. تنها به آرامش و شوقی که در چهره این جوانان غیور دیده می‌شود تامل کنید. آن وقت از برکت این نگاه‌های آسمانی بهره‌مند خواهید شد.

اینها هم زندگی را دوست ‌داشتند. آرزوی مدارج بالای تحصیلی هم داشتند. از داشتن خانه و ماشین هم بدشان نمی آمد. حتی برخی از اینها زن و بچه هم داشتند اما وقتی دیدند به آب و خاکشان تجاوز شده، در خانه نشستن را ننگ دانست، جان با ارزش خود را به دست گرفته و مردانه به دفاع از ناموس و دینشان پرداختند.

اینها سبکبال و رها به استقبال شهادت رفتند تا چراغ خانه ما روشن بماند.


 
این عکس پیش از عملیات بدر در سال 1363 گرفته شده است.

شهدایی که در این عکس دیده می‌شوند:

محمدحسین اکرمی، محمدی قاری قرآن، فرج اله پیکرستان، محمدرضا صالح نژاد، حسین غیاثی، عبدالرضا شریفی پور، حمید کیانی، حسین انجیری، مصطفی معیری، سعید سعاده، امیر پریان، محمود دوستانی و عبدالمحمد خیرعلی مشاک.



موضوع مطلب :

          
دوشنبه 90 اردیبهشت 5 :: 9:34 صبح
<   <<   11   12   13   >   
پیوندها
لوگو

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 11
  • بازدید دیروز: 14
  • کل بازدیدها: 191114
امکانات جانبی