شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

نظرات ارسالي

آموزش پیرایش مردانه اورجینال
اصلا هم ديدني نيست :)
بدبختانه بعضي وقتها خيلي جيزها ديدني هستند اما دوست داشتني نه
+ کيهان در ستون گفت و شنود خود نوشت: گفت: يک سايت وابسته به اپوزيسيون نوشته است مردم شعار هاشمي براي مقابله با گراني‌ها و سر و سامان دادن به اقتصاد کشور را باور نمي‌کنند. گفتم: حرف حساب زده ولي نگفته چرا؟! گفت: نوشته است؛ هاشمي در ميان مردم به حمايت از سرمايه‌داران و مانور تجمل معروف است و در دوران رياست جمهوري خود کمترين توجهي به مردم محروم و فقير نداشته است.
گفتم: شايد تصور مي‌کند که مردم آن دوران را فراموش کرده‌اند. گفت: خب! مردم مي‌گويند اين چه نامزد طرفدار محرومان است که آمريکا و اروپا و شيوخ عياش عرب و کلان سرمايه‌داران از او حمايت مي‌کنند؟! مگر قرار است آمريکايي‌ها به جاي او برنامه‌ريزي کنند؟! گفتم: چه عرض کنم؟! يارو جلوي يک تاکسي را گرفت و گفت؛ 2 نفر تجريش! راننده گفت؛ ولي تو که يک نفر هستي و يارو گفت؛ مگه خودت نمياي؟
+ جاي من يک دل سير چشم در ايينه اندازو بگو: نازنينم خوبي؟دل من تنگ نگاهت شده است کاش مي خنديدي که به من تلخ نگردد دنيا
دلتنگ...
سلام مطالب کوتاه شما به دل مي نشيند .موفق باشيد .
متشکرم . البته اين از نوشته هاي خودم نيست اما خودم هم دوستش دارم .
بعدی همه 10 نظر قبلی
عااالي@};-
ممنون از لطفتون @};-
+ سلام شرمنده همه دوستاني شدم كه پيشاپيش پيام تبريك تولد دادن دست همه را ميبوسم
مبارک باشه /
ممنون
+ ســــــــــــــــــــــــلام...بالاخره من هم به جمع دانشجو ها پيوستــــــــــــــــم:):) حسابداري قم...همون شهري كه ميخواستم... چون واسه دختر شهرستان سخته ديگه....خدايا شكــــــــــــــرت... بفرماييد اينم شيريني...شيريني يزدي وسوهان:) نوش جان...
*زهرا.م
http://up4.iranblog.com/images/mgqljengbphtxpgk2wa.jpg
سلام..مباركه...من ازون قطاب ها و اون وسطي ها اسمش چيه؟ ازونا ميخام:دي
بعدی همه 82 نظر قبلی
*قاصدك*
زهرا جون فکر کنم شما رو با خانوم غربت در غيبت اشتباه گرفتن :ديي
*زهرا.م
:دي :) //بازم تشكر كن ريحون:)
+ يک زن جوان در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود چون هنوز چند ساعت به پروازش باقي مانده بود، تصميم گرفت براي گذراندن وقت کتابي خريداري کند. او يک بسته بيسکوئيت نيز خريد. او برروي يک صندلي دسته‌دارنشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب کرد. در کنار او يک بسته بيسکوئيت بود و مردي در کنارش نشسته بود و داشت روزنامه مي‌خواند .
وقتي که او نخستين بيسکوئيت را به دهان گذاشت، متوجه شد که مرد هم يک بيسکوئيت برداشت و خورد. او خيلي عصباني شد ولي چيزي نگفت.
پيش خود فکر کرد: «بهتر است ناراحت نشوم. شايد اشتباه کرده باشد.» ولي اين ماجرا تکرار شد. هر بار که او يک بيسکوئيت برمي‌داشت ، آن مرد هم همين کار را مي‌کرد. اين کار او را حسابي عصباني کرده بود ولي نمي‌خواست واکنش نشان دهد.
وقتي که تنها يک بيسکوئيت باقي مانده بود، پيش خود فکر کرد: «حالا ببينم اين مرد بي‌ادب چکار خواهد کرد؟» مرد آخرين بيسکوئيت را نصف کرد و نصفش را خورد. اين ديگه خيلي پرروئي مي‌خواست! او حسابي عصباني شده بود. در اين هنگام بلندگوي فرودگاه اعلام کرد که زمان سوار شدن به هواپيماست. آ
آن زن کتابش را بست، چيزهايش را جمع و جور کرد و با نگاه تندي که به مرد انداخت از آنجا دور شد و به سمت دروازه اعلام شده رفت. وقتي داخل هواپيما روي صندلي‌اش نشست، دستش را داخل ساکش کرد تا عينکش را داخل ساک قرار دهد و ناگهان با کمال تعجب ديد که جعبه بيسکوئيتش آنجاست، باز نشده و دست نخورده! خيلي شرمنده شد!! از خودش بدش آمد … يادش رفته بود که بيسکوئيتي که خريده بود را داخل ساکش گذاشته بود.
+ عتيقه‌فروشي، در روستايي به منزل رعيتي ساده وارد شد. ديد كاسه‌اي نفيس و قديمي دارد كه در گوشه‌اي افتاده و گربه در آن آب مي‌خورد. ديد اگر قيمت كاسه را بپرسد رعيت ملتفت مطلب مي‌شود و قيمت گراني بر آن مي‌نهد. لذا گفت:
عموجان چه گربه قشنگي داري! آيا حاضري آن را به من بفروشي؟ رعيت گفت: چند مي‌خري؟ گفت: يك درهم. رعيت گربه را گرفت و به دست عتيقه‌فروش داد و گفت: خيرش را ببيني.
عتيقه‌فروش پيش از خروج از خانه با خونسردي گفت: عموجان اين گربه ممكن است در راه تشنه‌اش شود بهتر است كاسه آب را هم به من بفروشي. رعيت گفت: امکان ندارد! من با اين کاسه تا به حال پنج گربه فروخته‌ام. كاسه ام فروشي نيست.
*قاصدك*
ايووووووووووووووووول خيلي قشنگ بود كلي خنديدم
خدارا شكر كه دوستان راضي بودند
+ سلام به همه دوستان قديم و جديد ما 20روزي توفيق زيارت دوستان رو نداشتيم نبوديم كدومتون سراغي از سرزمين من گرفتيد .....نه خدائيش رسم رفاقت همينه؟؟!!! بابا اي ول به اين دوستان !!!
هلوع♥
سلام... خوبيدشما؟ من كه شمارو دقيقا نميشناختم تا بخوام سراغي ازتون بگيرم.. ولي جالبش اينجاس كه من از قديم اينجا بودمو بعد 3ماه غيبت داشتم،تواين مدت يكيم ازمن يه حال و احوال نگرف..... البته غير روز تولدم!!دي
سلام همينه ديگه آدم حق دراه ناراحت بشه نه!!!!
همه 8 نظر
هلوع♥
ولي گاهي سكوت از صدتا فرياد هم بدتره!! :(
هلوع♥
نميدونم!! شايد....... :((
+ بانوى خردمندى در کوهستان سفر مى کرد که سنگ گران قيمتى را در جوى آبى پيدا کرد. روز بعد به مسافرى رسيد که گرسنه بود. بانوى خردمند کيفش را باز کرد تا در غذايش با مسافر شريک شود. مسافر گرسنه، سنگ قيمتى را در کيف بانوى خردمند ديد از آن خوشش آمد و از او خواست که آن سنگ را به او بدهد.
زن خردمند هم بى درنگ، سنگ را به او داد مسافر بسيار شادمان شد و از اين که شانس به او روى کرده بود، از خوشحالى سر از پا نمى شناخت. او مى دانست که جواهر به قدرى با ارزش است که تا آخر عمر مى تواند راحت زندگى کند، ولى چند روز بعد، مرد مسافر به راه افتاد تا هرچه زودتر، بانوى خردمند را پيدا کند. بالاخره هنگامى که او را يافت، سنگ را پس داد و گ
فت: «خيلى فکر کردم. مى دانم اين سنگ چقدر با ارزش است، اما آن را به تو پس مى دهم با اين اميد که چيزى ارزشمندتر از آن به من بدهى. اگر مى توانى، آن محبتى را به من بده که به تو قدرت داد اين سنگ را به من ببخشى...
خيلي باحال بود
قابلي نداشت جودي خانم
+ سلام دوستان صبحتون بخير يه سئوال به نظر شما ما چه كنيم بهتره كه اينجوري باشه يانباشه تا بتونيم نتيجه بگيريم كه چكار بكنيم ؟
سلام سحر خانم شما خوبيد منظورم از اين سئوال مي خواستم بدونم كدوم يك از دوستان هنوز خوابند
سلام صبح بخير .. از نظر خواب بودن که همه خوابيم بقيش رو هم بايد از 118 بپرسين ...
بعدی همه 13 نظر قبلی
به قول اقاي ...تا درودي ديگر بدرود
خوب من فکر مي کنم اين کار رو بکنيم که اون جور نباشه تا نتيجه هاش آنطور شودکه شما مي خواهيد اينجور شود .
+ سلام خدمت همه دوستان يه پيشنهاد دارم خدايش اگه دوستان استقبال نكن بهم بر ميخوره .فصل تابستان و مسافرت هر كدوم از دوستان يه جاي قشنگ رو براي سفر معرفي كنن
سلام معمولا در فصل تابستان به جاهاي سردسير بايد سفر كرد و پيشنهاد من اينكه به استانهاي شمالي و غربي مسافرت كنين مثالا شهرهايي چون (تبريز - اردبيل - اروميه و....)
بيايد به جاي معرفي كلي يك نقطه مشخص را بگيد مثلا همدان غار عليصدرارزش ديدن داره
بعدی همه 20 نظر قبلی
به نظر من، مشهد هم زيارتي و هم سياحتي، كلات، طرقبه، شانديز، و اخلمد كه آبشار خيلي قشنگي داره. و روستاي گنگ هم تعريفي.
من که هيج جا
+ هرچه گريه ميكنم سنگين تر ميشوم..ميترسم سرطان بغض گرفته باشم....
يكي از تعبيرات پست قبليمه..
اگه سرطان بغض گرفته اي برو خنده درماني فورا جواب مي ده
‍*محب
ان كنت باكيا لشئ فابك للحسين(ع). سبكبار ميشوي.

*قاصدك*

+ سلام بر دوستان بعد از يک هفته غيبت دوباره اومدم :)
سلام خانمي خيلي خوش اومدي سيب دلم برات لك زده بود
*قاصدك*
سلام حميده و تهي عزيز منم خيلي دل تنگتون بودم همين يک ساعت پيش رسيديم مشهد :)
بعدی همه 11 نظر قبلی
*ياهو*
سلام. قاصدك جون خوش گذشت ... رسيدن بخير ..
*قاصدك*
سلام مريم جون خيلي ممنون خيلي عالي بود فقط يه مقداري گرماي هوا اذيت ميکرد
+ اهاليييييييييييييييي پيام رساننننننن ....بفرماييد نفري يه دونه از اين گلا برداريد همشو واسه شما اوردم ....تقديم ب شما (به نظرتون به همه ميرسه؟)
كدوم گل تصويرررررررررررررررررررر نيست.؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ممنون نگهبان جان تو خودت گلي آبجي من...دستت درست.
بعدی همه 16 نظر قبلی
اگه مفت نبود بازم هديه ميكردم ...اينا ك گلن يه عالم رو هديه ميكنم به دوستايي خوبي ك اينجا دارم ...مرسييييييي
هيچي نمونده؟ اين همه گل تازه 17 نفر برداشتن
+ ذکر روز يکشنبه 100 مرتبه: : "يا ذالجلال و الاکرام"
سكوت خيس
"يا ذالجلال و الاکرام"
يا ذالجلال و الاکرام
همه 6 نظر
*مهاجر*
يا ذالجلال و الاکرام
*هور*
يا ذالجلال والاكرام
ساعت ویکتوریا
187931-سرزمين من
رتبه 0
0 برگزیده
356 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
187931-سرزمين من عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top