• وبلاگ : سرزمين من
  • يادداشت : داستان -چشم هاي به رنگ دريا (قسمت دوم)
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام خوبيد؟ داستانتون رو خوندم با زبوني آري از تکلف و پيچيدگي و بسيار زيبا به نگارش در ش آوردين و رفته رفته جذابيت خودش رو پيدا مي کنه آدم دوست داره همين الان تا آخر داستان رو بفهمه ولي خوب بايد تا اخر داستان صبر کنم ببينم آخر اين داستان براي آقاي فرهاد و شبنم خانم چه حوادثي رخ مي ده منتطر بقيه داستان هستم باز هم از اينکه اين داستان رو به سايرين و من تقديم کرديد تشکر مي کنم موفق باشين راستي آپم اگر دوست داشتين سري بزنيد
    پاسخ

    سلام چشم حتما ميام

    سلام

    شما معلميد؟؟؟؟؟! خوش به حالتون مي دونم شغلتون چقدر سخته آخه مامان منم فرهنگي ان اما واقعا کار فوق العاده اي داريد!! نتونستم تمام داستانتون رو بخونم با عرض معذرت(به خاطر وقت کم)
    ان شاء الله در فرصت مناسبي مي خونم خواستمک التماس دعايي بگم در اين شب زيباي آرزوها

    در پناه حق سالم و بهروز باشيد ...

    پاسخ

    سلام از اين كه به خودتون زحمت دادين و بهم سرزدين ممنونم . آگه داستان رو هم تاآخر دنبال كني باعث دلگرمي من خواهد بود چون من اين داستان رو به عشق همه دوستان دارم مينويسم . اينكه پرسيديد معلميد هم بايد بگويم افتخارم اينه كا با معلمي شروع كردم هرچند الان بنا بر وظيفه از كلاس درس و بچه ها دورم . موفق باشي